نوشتم نامه ای با برگ انگور... جدا گشتم دو سال از خانه ام دور...
تو که خدمت رو ندیدی... زور پاسدار نکشیدی... از سختی روزگار چی دیدی
تو که خوابی توکه بیدار...تو که هستی گاهی بیکار...لحظه های شب وبا خدا قسمت میکنی
منو بشناس که همیشه/ وقت پستم پشت شیشه/ من خشکیده وظیفه/ توی برجکم همیشه
سال گنگ دوهزارو / خدمتو شهر لرا* رو / تو که نیستی که ببینی / شب سخت پست ما رو
پاسدارای بی مروت / پله های پشت برجک / تو نبودی که ببینی / شب تلخ برج ما رو
نوشتم نامه ای با برگ چایی کلاغ پر میروم مادر کجایی
- ۰ نظر
- ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۱